اشعار زیبا و خواندنی نادر نادرپور
گر آخرین فریب تو ، ای زندگی ، نبود
اینک هزار بار ، رها کرده بودمت
زان پیشتر که باز مرا سوی خود کِشی
در پیش پای مرگ فدا کرده بودمت
هر بار کز تو خواسته ام بر کنم امید
آغوش گرم خویش برویم گشاده ای
دانسته ام که هر چه کنی جز فریب نیست
اما درین فریب ، فسون ها نهاده ای
در پشت پرده ، هیچ مداری جز این فریب
لیکن هزار جامه بر اندام او کنی
چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت
او را طلب کنی و مرا رام او کنی
روزی نقاب عشق به رخسار او نهی
تا نوری از امید بتابد به خاطرم
روزی غرور شعر و هنر نام او کنی
تا سر بر آفتاب بسایم که شاعرم
در دام این فریب ، بسی دیر مانده ام
دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش
ای زندگی ، دریخ که چون از تو بگسلم
در آخرین فریب تو جویم پناه خویش
نادر نادرپور
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
اشعار زیبا و خواندنی ملکالشعرای بهار
خوشا بهارا خوشا میا خوشا چمنا
خوشا چمیدن بر ارغوان و یاسمنا
خوشا سرود نو آیین و ساقی سرمست
که ماه موی میانست و سر و سیم تنا
خوشا توانگری و عاشقی به وقت بهار
خوشا جوانی با این دوگشته مقترنا
خوشا مقارن این هر سه خاطری فارغ
زکید حاسد بدخواه و خصم راهزنا
خوشا شراب کهن در سبوی گردآلود
که رشح باران بسترده گردش از بدنا
خوشا مسابقهٔ اسبهای ترکمنی
کجا چریده به صحرای خاص ترکمنا
درازگردن و خوابیده دم و پهن سرین
فراخسینه و بالابلند و نرمتنا
بزرگ سم و کشیده پی و مبارک ساق
بلندجبهه و محجوبچشم و خوشدهنا
به فصلی ایدون کز خاربن برآید گل
نواخت باید برگل سرود خارکنا
گردآوری:بخش فرهنگی بیتوته